
تک پارتی

سلام تک پارتی آوردم برین ادامه
وقتی بیماری داشت و می زدت :
(ویو تهیونگ )
با سردرد خیلی خیلی بدی از خواب پاشد،چیز زیادی از دیشب یادش نمیومد فقط یادش بود که با ا/ت دعواش شد. رفت آشپز خونه و یک قرص سر درد خورد .داشت می رفت تو اتاق که صدای هق هق خفیفی شنید . در اتاق رو که باز کرد ،با کمال ناباوری ا/ت رو دید که روی زمین کنار تخت نشسته بود ،سرش تو زانو هاش بود و گریه می کرد .
با سرعت به سمت ا/ت رفت ؛ ا/ت سرش رو بالا اورد . کبودی های روی صورتش رو دید . تو شک بود .
_ کی .. همچین بلایی سرت آورده ؟(نگران)
+ ل.طفا ..جل.. وو .نیاا ( گریه )
_ ا/ت ...
+ لطفا من..و ..نزن ( گریه شدید )
باورش نمی شد چطور تونسته بود همچین بلایی سر فرشتش بیاره .
دختر رو بقل کرد و سرش رو نوازش کرد ولی دختر فقط گریه می کرد و ضربه های آرومی به سینش میزد تا شاید ولش کنه .
_ هییییشششش . . گریه نکن . میدونی که وقتی گریه می کنی دلم خورد میشه . (بغض)
+لطفا.. دیگه منو نزن (گریه)
_ باشه عزیزم قول میدم که بیماریم و درمان کنمو دیگه حتی انگشت روت بلند نمی کنم
+ خیلی دوست دارم
_ من دوست ندارم .. من عاشقتم
راوی :
پسرک چشاشو بست و اجازه داد که عشقش توی بقلش به خواب بره.
بعضی وقت ها کار هایی می کنیم که باعث شکسته شدن دل عزیزانمون میشه حتی اگر قصد شکستن دلشون رو نداشته باشیم پس بیاین سعی کنیم که قبل انجام هر کاری اونو خوب مزه مزه کنیم :) ❣